دوستت دارم مادر (چهارشنبه 86/9/21 ساعت 5:39 عصر)
خیلی چیزها توی دلش بود.
دلش می خواست هر چی آرزو داره براش برآورده کنه.
دلش می خواست هر چی غم تو سینش داره دربیاره بندازه بیرون.
دلش می خواست اگه تو این سالها کم کاری کرده جبران کنه.
دلش می خواست.
و حالا با پلاک طلای کوچیکی که روش جمله " تو قلب منی مادر" حک شده بود
و دسته گلی زیبایی که با تمام سلیقه پیچیده بود داشت به طرف خونشون میرفت
و با خود جملاتی را که میخواست بگه زیر لب تکرار می کرد.
وقتی پیچید توی کوچشون از دور جمعیتی غیر عادی را اطراف خونشون حس کرد.
و آمبولانسی دورتر که چراغهای قرمزش توی چشم میزد.
نویسنده: مصطفی فوائدی